[ و فرمود : ] از خدا بترسید ، ترسیدن وارستهاى که دامن به کمر زده و خود را آماده ساخته ، و در فرصتى که داشته کوشیده و ترسان به راه بندگى تاخته و نگریسته است در آنجا که رخت بایدش کشید و پایان کار و عاقبتى که بدان خواهد رسید . [نهج البلاغه]
سلام
این داستان، داستان من وفرج ، فرج اولین عروسک معرفی شده از سری عروسکای منه میدونید یباشکی میگم خودش نشنبه من فرج و حیلی حیلی دوستش دارم آخه اون مربونه حیلم ساکته ودوروست عین یه فرج خوب میمونه همین فعلن فک کنم داره یباشکی به حرفامون گوش میده
ورود به بخش مدیریت